زهره چه رنگی است؟

29 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 295)
با عرض پوزش از این صراحت، اما اکثر تصاویری که از سیاره همسایه ما، زهره دیده اید؛ به شیوه کاذب رنگ آمیزی شده اند! این به آن معناست که فضاپیماها با هدف نمایش ویژگی های خاص جو زهره، در فیلترهای مختلف رنگی عکسبرداری می کنند. اگر واقعاً به ملاقات زهره رفته و با چشمان خود به تماشای این سیاره جهنمی بنشینید، سیاره را سفید روشن، یا اندکی متمایل به زرد به زرد خواهید دید که جو آن هیچ ویژگی خاصی ندارد؛ بلکه صاف و یکدست است. 

و به همین دلیل است که کاوشگرهایی که به ملاقات زهره می روند، از فیلترهای رنگی به منظور ایجاد تمایز مابین قسمت های متفاوت جو زهره استفاده می کنند. اگر زهره را در نور فرابنفش ببینید، ساختارهای متفاوتی را خواهید دید که همچون زغال، سطح صاف و سپید زهره را خط خطی کرده اند.
اما اگر پا را فراتر از این گذاشته و بر سطح زهره فرود بیایید (با فرض اینکه شما انسانی استثنایی بوده و در دمای 450 درجه نیز لبخند می زنید!)، آنگاه با گستره بی پایانی از سنگ های قهوه ای رنگ روبرو خواهید شد. این را سطح نشین های روسی ونرا به ما گفته اند (مطلب شماره 247). به دلیل جو ضخیم زهره، نور بسیار اندکی توانایی گذر از این سد و دسترسی به سطح سیاره را دارد؛ از اینرو همه چیز در اینجا تاریک است و ته رنگ سرخی دارد.
برخی از تصاویر زرد و نارنجی روشنی که از زهره می بینید نیز در واقع به شیوه کاذب رنگ آمیزی شده اند. مدارگردها در اصل با فیلترهای رنگی زهره را دیده اند و چون برای مثال انسان مستقیماً قادر به تشخیص پرتو فرابنفش نیست، آن را بصورت کاذب توسط رنگی نشان داده اند که چشمان ما در نگاه اول بتواند اطلاعات جامعی از این سیاره را کسب کند. 

منبع : Universetoday

***

رئا، قمری از یخ

28 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 294)
قمر رئا، قمری از سیاره زحل است که جزو چهار قمر کشف شدخ توسط رصدگر ایتالیایی، جیووانی کاسینی در خلال سال های 1671 تا 1684 میلادی است. از لحاظ فاصله، سومین قمر بزرگ دور از زحل است و با احتساب قمرهای کوچکتر، مدار 18 قمر دیگر در درون مدار قمر رئا قرار دارد.

قمر رئا از نگاه مدارگرد کاسینی

رئا در حدود 1529 کیلومتر قطر دارد و در فاصله 527 هزار کیلومتری از هسته زحل، به گرد این سیاره در حال گردش است. رئا از لحاظ ابعادی دومین قمر بزرگ زحل است. چگالی آن 1.2 گرم بر سانتیمتر مکعب و چون چگالی آب 1 گرم بر سانتیمتر مکعب است، می توان دریافت که اکثریت رئا را یخ آب تشکیل داده و تنها 25% آن از سنگ تشکیل شده است.
مثل بسیاری از قمرهای زحل، رئا نیز در قفل گرانشی با زحل است؛ بطوریکه یک نیمکره آن همواره رو به زحل بوده و رو بر نمی گرداند! پس با این حساب یک نیمکره این قمر در حین چرخش به دور زحل، همواره جلوتر از دیگری است. نیمکره جلویی بسیار پرگودال و روشن است؛ در حالیکه نیمکره عقبی پس زمینه ای تیره تر دارد و شبکه ای از خطوط روشن آن را پوشانده است. دهانه های برخوردی این نیمکره نیز بسیار کمتر از دیگری است.
در سال 2006 میلادی، ناسا اعلام کرد که رئا، خود دارای حلقه ای بسیار رقیق است و بدین ترتیب رئا، نخستین قمر حلقه دار کشف شده در منظومه شمسی نیز محسوب می شود. 

منبع : Universetoday

***

کوتوله ای به نام سدنا

27 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 293)
شاید اخیراً زیاد از سیارات کوتوله شنیده و خوانده باشید. این گروه جدید از اجرام منظومه شمسی، بواسطه کشف جرمی موسوم به اریس بود که به لیست دانشمندان اضافه گردید. سدنا که در سال 2003 کشف شد و همچنین  2003VB12 نیز نامیده می شود هم احتمالاً یک سیاره کوتوله است. علت تردید دانشمندان در قرار دادن سدنا در لیست سیارات کوتوله نیز فاصله بسیار زیاد او از ماست؛ آنچنان که مشاهده اش را نیز برای ما سخت کرده است. سدنا، 90 واحد نجومی از خورشید فاصله دارد (یک واحد نجومی، معادل فاصله متوسط زمین تا خورشید و یا 150 میلیون کیلومتر است) و می شود گفت در حدود 148 میلیون کیلومتر. با این حال، مدار سدنا شدیداً بیضوی است و باید گفت از 76 واحد نجومی در نزدیکترین حالت تا خورشید، تا 975 واحد نجومی در دورترین حالت متغیر است!

طرحی خیالی از سدنا

سدنا را به چندین دلیل می توان جرمی جذاب دانست. نه تنها دورترین جسمی از خورشید است که تاکنون کشف شده؛ بلکه در منطقه ای فرضی موسوم به "ابر اورت" نیز قرار گرفته است؛ ابری که طبق اعتقاد دانشمندان، پر از هسته دنباله دار و دیگر اجسام سنگی-یخی مشابه است. در واقع می توان سدنا را نخستین جرم کشف شده در ابر اورت نیز نامید. ستاره شناسان همچنین این سیاره کوتوله را پنجمین جرم بزرگ فرانپتونی یا TNO نیز می دانند که بعد از اریس، پلوتو، ماکه ماکه و هائومئا قرار گرفته است.
سدنا همچون مریخ سرخ است و این به دلیل وجود مقادیری تولین در سطح آن است. تولین، مولکولی غیرپلیمری است که توسط تابش ماورای بنفش خورشیدی و از ترکیب هیدروکربن هایی چون متان و اتان پدید می آید. برآورد هایی که از دوره زمانی چرخش سدنا شده است، زیاد دقیق نیست، هرچند از 10 هزار سال هم کمتر نیست. ستاره شناسان همچنین بوجود یک قمر به دور سدنا نیز شک دارند و هنوز دلیل اثبات کننده برای آن به دست نیامده است. سدنا و بقیه اجرام ابر اورت، در دمای حدود 240.2- درجه سانتیگراد به سر می برند که البته سرد است!
بر خلاف بسیاری از اجرام منظومه شمسی، نام سدنا از افسانه های یونان و روم باستان گرفته نشده است؛ بلکه سدنا، خدای دریاهای اسکیموهاست؛ خدایی که در ابتدا فانی بود اما با غرق در دریا جاودانه شد. اسکیموها معتقدند سدنا در زیر اقیانوس شمالگان زندگی کرده و از موجودات زنده حراست می کند. به ستاره شناسان کاشف سدنا نیز از جانب اتحادیه بین المللی نجوم گفته شده است که تمامی اجرامی که از این پس در ابر اورت یافت می شوند را بایستی طبق افسانه های شمالگان نامگذاری کرد. با توجه به دمای ابر اورت نیز این تصمیم البته بسیار مناسب است! ستاره شناسان بسیار امیدوارند که در سالیان آینده اجرام بیشتری در این ناحیه از منظومه شمسی کشف شود.

منبع : Universetoday

***

کهکشان مثلث

26 مهرماه 1388 (مطلب شماره 292)
در خوشه محلی کهکشانی ما، سه کهکشان بزرگ زندگی می کنند. یکی از آنها همین راه شیری خودمان است و در همسایگی مان نیز کهکشان آندرومدا و به عبارتی نزدیک ترین کهکشان تا راه شیری. سومین کهکشان این گروه، کهکشان M33 یا NGC598 یا همان مثلث نام دارد.

تصویری تلسکوپی از کهکشان مثلث

کهکشان مثلث (که به آن کهکشان فرفره ای نیز می گویند) در فاصله 3 میلیون سال نوری از ما و در صورت فلکی مثلث واقع شده است. در آسمان های بسیار تاریک و در شرایط جوی بسیار مناسب حتی می توانید آن را با چشم غیرمسلح نیز تشخیص دهید؛ هر چند هیچ کس پیش از ابداع تلسکوپ، به وجود چنین کهکشانی اشاره نکرده است. نخستین کاشف این جرم نیز احتمالاً جیوانی باتیستا هودیرنا در قرن هفدهم میلادی بود؛ اما این کهکشان برای نخستین بار توسط شارل مسیه در سال 1764 به جامعه نجومی معرفی شد. 
طبق تخمین ستاره شناسان، کهکشان مثلث در حدود 50,000 سال نوری قطر دارد که این نصف کهکشان ماست. جرم آن نیز در حدود 10 تا 40 میلیارد برابر جرم خورشید تخمین زده شده است. در حالیکه اکثر کهکشان های بواسطه انبساط کیهان در حال دور شدن از ما هستند، کهکشان مثلث در واقع به ملاقات با می آید! به عبارت بعتر این کهکشان به سمت آندرومدا و آندرومدا نیز به سمت ما حرکت می کند. سرعت این ملاقات ناخوشایند (!) نیز 24 کیلومتر بر ثانیه است که البته در مقیاس های نجومی سرعت چندانی محسوب نمی شود. 

منبع : Universetoday

***

توتاتیس؛ سیب زمینی فضایی

25 مهرماه 1388 (مطلب شماره 291)
سیارک توتاتیس-4179، اخیراً در چهارم ژانویه 1989 در فرانسه کشف شد. تصاویر این سیارک نشان می داد که در واقع توتاتیس دو سیارک از نوع S است که به هم چسبیده اند. 

تصویر راداری از سیارک توتاتیس

"دوتایی های جسبنده" ممکن است اجرامی رایج در منظومه شمسی ما باشند. توتاتیس هم اولینشان نبود. دو جرمی که در توتاتیس به هم متصلند، یکی 4 و دیگری 2.5 کیلومتر قطر دارد. این محاسبات در جریان عبور نزدیک این سیارک از فاصله 4 میلیون کیلومتری زمین و توسط تأسیسات مخابراتی گولدستون انجام پذیرفت. در جریان این پژوهش، سیگنال هایی با قدرت 400 هزار وات به سمت توتاتیس شلیک شد. امواج بازگشتی، کمتر از 24 ثانیه بعد دریافت شدند. این سیارک چندین پدیده خاص ساختاری دارد که به نظر می رسد در طول عمرش برخوردهای شهابسنگی زیادی را تجربه کرده است. دهانه های برخوردی و ماهیت چسبنده بودن سیارک، مدارکی دال بر تشکیل توتاتیس از انباشتگی آرام آرام مواد پیش سیاره ای است.
در خصوص چرخش محوری باید گفت توتاتیس، یکی از عجیب ترین اجرام فضایی است. اکثر سیارک ها و سیارات حول محور خاصی می چرخند و به خوبی نیز این عمل را انجام می دهند. اما توتاتیس همانند یک اردک لنگ به دور خود می چرخد و این به دلیل ماهیت دوتایی بودن آن است. یکی از نتایج این چرخش عجیب و غریب این است که توتاتیس همانند زمین دارای یک قطب شمال ثابت نیست. در واقع نقطه قطب شمال سیارک در حول یک خط منحنی جابجا می شود. اگر خواستید برنامه ای رصدی بر روی توتاتیس اجرا کنید، این کار را به شما توصیه نمی کنیم چون آسمان توتاتیس، هیچ دوباری مثل هم نیست!
در 29 سپتامبر 2004، توتاتیس از نزدیکترین فاصله اش با زمین، یعنی چهار برابر فاصله ماه تا زمین عبور کرد و تا سال 2060 نیز رکورد عبور هر سیارک و دنباله داری را از نزدیکی زمین در دست دارد. البته بیشتر از چند قرن نمی توان رفتار این سیارک را پیش بینی کرد چراکه از میان همه اجرامی که از نزدیکی زمین عبور می کنند، توتاتیس یکی از عجیب ترین مدارها را هم داراست.
به دلیل مدار خاص و همچنین عبور نزدیک توتاتیس از کنار زمین، این سیارک یکی از جذاب ترین اجرام منظومه شمسی ماست. مطالعات انجام پذیرفته با امواج صوتی نیز همچنین در نوع خود جذابند. شاید در گذر بعدی توتاتیس از نزدیکی زمین، رازهای بیشتری از آن برملا شود. 

منبع : Universetoday

***

فرفره ای به نام راه شیری

24 مهرماه 1388 (مطلب شماره 290)
راه شیری، کهکشانی از نوع مارپیچی-میله ای است که شباهت بسیاری به یک فرفره دارد و همچون فرفره نیز به دور خودش می چرخد. ستارگان واقع در بازوهای کهکشان، به گرد مرکز می چرخند و تمامی دیسک کهکشان شامل ستارگان، گاز و غبار نیز خود با سرعتی معادل 270 کیلومتر بر ثانیه در حال چرخش است که به عبارتی می شود 970,000 کیلومتر بر ساعت.

طرحی خیالی از راه شیری

میزان این چرخش را همچنین می توان به منظومه شمسی نیز تعمیم داده و با توجه به فاصله ما تا مرکز کهکشان (در حدود 28,000 سال نوری) می شود گفت که 225 میلیون سال طول می کشد تا تمامی منظومه شمسی ما، یک دور به گرد مرکز کهکشان بچرخد. اگر از بالا نگاهی بیاندازیم (یعنی از بالای قطب شمال زمین)، راه شیری در جهت خلاف عقربه های ساعت می چرخد و البته اگر از آنطرف هم نگاه کنید، راه شیری در جهت عقربه های ساعت می چرخد!
برای تشخیص چرخش کهکشان راه شیری، ستاره شناسان با استفاده از رادیوتلسکوپ های غول پیکر به نقشه برداری مناطق ستاره سازی راه شیری می پردازند؛ رادیوتلسکوپ هایی چون آرایه VLBA. مولکول ها در این نقاط از کهکشان، طبیعتاً تابش رادیویی از خود ساتع می کنند. با رصد میزان جابجایی سه بعدی آنها، می توانیم به چگونگی چرخش کل کهکشان پی برده و بدین ترتیب جرم آن را نیز محاسبه کنیم.
اما چرا یک کهکشان باید بچرخد؟ در ابتدای جهان، ابرهای گازی به هم نزدیک و نزدیکتر می شدند و ستارگان را شکل می دادند و سپس همین ستارگان نیز بواسطه نیروی گرانش متقابلشان خوشه های ستاره را می ساختند. این "خوشه های کروی" نهایتاً با اصرار نیروی گرانش با هم آشتی کرده و تقریباً شروع به چرخش به گرد مرکز مشترکی می کردند. وقتی که چرخش ادامه یافت، خوشه های ستاره ای متأسفانه له شدند (!) و قرصی از ستارگان تشکیل شد. 

برای اینکه تصور درستی از این پدیده بتوانید به دست آورید، کارتون های قدیمی را به یاد بیاوردید که استاد خباز در حال آماده کردن خمیر نانوایی بود. او خمیر را به هوا پرت می کرد و آن را می چرخاند. هرچه خمیر تندتر و تندتر می چرخید، پخ تر و کشیده تر نیز می شد تا اینکه سرانجام یک قشر نازک خمیر آماده ورود به تنور می شد و البته یک کهکشان اینچنین نمی شود!

منبع : Universetoday

***

مریخ را چه کسی کشف کرد؟

23 مهرماه 1388 (مطلب شماره 289)
مریخ، یکی از پنج سیاره ای است که آن را با چشم غیرمسلح به راحتی می توان در آسمان تشخیص داد و از این رو، مریخ هزاران سال است که برای زمینیان شناخته شده است. در واقع نمی توان دقیقاً گفت که چه کسی این سیاره را کشف کرده؛ چراکه هر دو سال یک بار این سیاره بسیار درخشان می شود و تشخیص آن در آسمان شب بسیار آسان است. 

مریخ از نگاه تلسکوپ فضایی هابل

با این حال، بابلیان باستان از نخستین تمدن هایی بودند که مریخ را ناگذاری کرده و این جسم درخشان سرخ رنگ را "نرگال" نامیدند؛ خدای آتش، جنگ و ویرانی بابل باستان. یونانیان مریخ را به نام خدای جنگشان "آرس" نام نهاده و رومیان باستان نیز با تغییراتی در آرس، این سیاره را مارس خواندند.
تا پیش از سال 1609 که گالیله برای نخستین بار تلسکوپ دست سازش را به سوی مریخ نشانه رفت، هیچکس تصور دقیقی از عوارض سطحی و جزئیات این سیاره نداشت. در سال 1659، ستاره شناس هلندی کریستین هویگنس، با استفاده از تلسکوپی پیشرفته تر موفق به تشخیص لکه ای سیاه رنگ بر سطح مریخ شد که امروزه ستاره شناسان معتقدند او در حال مشاهده فلات سیرتیس بوده است. چند سال بعد، هویگنس برای نخستین بار کلاهک یخی قطب جنوب مریخ را نیز کشف کرد.
در سال 1666 اما رصدگر ایتالیایی جیوانی کاسینی، رصدهای به مراتب دقیقتری را از مریخ انجام داد و حتی موفق به تعیین سرعت چرخش وضعی این سیاره شد.
تاریخچه کشفیات در مریخ اما بیشتر با مأموریت های روباتیک مداری و سطح نشین های پیوند خورده است. در طول قرن ها ستاره شناسان با تلسکوپ های خود به دید هر چه بهتری از سطح مریخ دست می یافتند اما در سال 1964 بود که ماهواره مارینر-4، در گذر خود از نزدیکی سیاره مریخ؛ دقیقترین تصاویر سطحی ممکن تا آنروز را از این سیاره به زمین مخابره کرد. 
و امروز اما کاروانی از مدارگرد ها و سطح نشین های زمینی مریخ را در تسخیر خود درآورده اند و هر روزه دید ما را نسبت به این سیاره سرخ فام منظومه شمسی تغییر می دهند. 

منبع : Universetoday

***

آیدا، مادر داکتیل !

23 مهرماه 1388 (مطلب شماره 288)
سیارک آیدا-243، سیارکی از خانواده کورونیس هاست که در کمربند اصلی مابین سیارات مریخ و مشتری جای گرفته است. جان پالیسا، در 29 سپتامبر 1884 آیدا را کشف کرد و 109 سال بعد، یعنی در 28 آگوست 1993 بود که ماهواره گالیله در جریان سفر خود به مشتری از کنار آن عبور کرد. آیدا همچنین نخستین سیارکی است که یک قمر به دور آن کشف شده است؛ قمر کوچولویی به نام داکتیل !

تصویری از سیارک آیدا و قمر داکتیل (نقطه کوچک سمت راست) تهیه شده توسط کاوشگر گالیله

قطر و جرم متوسط آیدا، به ترتیب 31.4 کیلومتر و 42,000,000,000,000,000 کیلوگرم است. آیدا، با ملاقات هایی که با کاوشگرهای گالیله و NEAR داشته است؛ اطلاعات حائز اهمیتی را در خصوص ساختارش به دست ستاره شناسان داده است. تا پیش از ملاقات با گالیله، نمی شد با یقین گفت که آیدا یک سیارک از رده S است. سیارک های این رده، آهن و کندریت بسیاری را در ساختار خود دارند؛ اما به دلیل چگالی پایین آیدا، گزینه آهن را بایستی کنار گذاشت.
تصاویر گالیله همچنین مشخص کرد که فرسایش فضایی بر سطح آیدا در حال رقم خوردن است؛ فرآیندی که باعث می شود نواحی قدیمی تر سیارک، در طول زمان به رنگ قرمز درآیند. فرآیند مشابهی نیز بر قمر آیدا نیز تأثیر می گذارد؛ هر چند تغییرات داکتیل بسیار اندک به چشم می خورد. فرسایش فضایی آیدا، جزئیات دقیقی را از ساختار این سیارک را نیز برملا ساخت: نتایج طیف سنجی از مناطق جدیدتر آیدا، تشابه بسیاری با شهابسنگ های رده OC داشت؛ درحالیکه نواحی پیرتر طیفی همچون سیارک های رده S نشان می دادند. سیارک های نوع S، فراوان ترین سیارک های منظومه شمسی اند و شهابسنگ های OC نیز از طرفی رایج ترین نوع شهابسنگ ها در زمینند. فرسایش فضایی آیدا به ما نشان داد که سیارک های نوع S، منشاً شهابسنگ های نوع OC هستند.
سطح آیدا، پوشیده از لایه ضخیمی از رجیولیت به ضخامت 50 تا 100 متر است. اگر چنانچه سنگ های یک جسم آسمانی به دلیل وفور برخوردهای شهابسنگی به پودر تبدیل شود؛ به این پودر رجیولیت گفته می شود.  رجیولیت آیدا، متشکل از کانی هایی سیلیکاتی همچون الیوین و پیروکسین است.
هر چند در حدود 17 سال از آخرین ملاقات یک کاوشگر با آیدا می گذرد؛ هنوز این سیارک در حال تحول دانسته های ما پیرامون سیارک هاست. به تکیه بر همین اطلاعات، بسیاری از فرضیات رد شده و برخی از آنها نیز استحکام یافته اند. زیبایی ستاره شناسی در همین است! 

منبع : Universetoday

***

مدار خورشید

22 مهرماه 1388 (مطلب شماره 287)
در این آسمان به نظر می رسد که هر چیزی به گرد چیز دیگری می چرخد.  ماه به دور زمین و زمین به دور خورشید. اما آیا می دانستید خورشید هم به دور مرکز کهکشان راه شیری می چرخد؟

مکان خورشید در راه شیری، در نمایی شبیه سازی شده از کهکشان

طبق محاسبات ستاره شناسان، 226 میلیون سال طول می کشد تا یک سال خورشید به دور مرکز کهکشان راه شیری تمام شود! به عبارت دیگر، پارسال این وقت (از نظر سال خورشیدی)؛ زمین تحت سلطه دایناسورها بود! در واقع خورشید از 4.6 میلیارد سال پیش که شکل گرفته است؛ تنها 20.4 بار مدارش را به دور مرکز کهکشان کامل کرده است.
به دلیل اینکه فاصله خورشید تا مرکز کهکشان راه شیری در حدود 26,000 سال نوری است؛ با یک حساب سرانگشتی می توان فهمید که سرعت گردش خورشید به دور مرکز کهکشان در یک مدار دوار، 782,000 کیلومتر بر ساعت است! تنها برای مقایسه در نظر بگیرید که سرعت چرخش زمین به دور خود، 1,770 کیلومتر و سرعت چرخش آن به دور خورشید، 108,000 کیلومتر بر ساعت است.
احتمال می رود که تا 7 میلیارد سال دیگر نیز خورشید سوخت کافی برای سوزاندن داشته باشد؛ بدین ترتیب این ستاره فرصت دارد تا پیش از مرگش، 31 بار دیگر نیز به دور مرکز کهکشان بگردد. 

منبع: Universetoday

***

هسته یک ستاره چگونه است؟

21 مهرماه 1388 (مطلب شماره 286)
هسته ستاره، همانطور که از نامش برمی آید، در داخل ستاره است (!)؛ جایی که فشار و دما به اندازه کافی برای فعالسازی واکنش های همجوشی هسته ای بالاست و اتم های هیدروژن به هلیوم تبدیل شده و مقادیر هنگفتی انرژی آزاد می کنند. 

تصویری شماتیک از لایه های درونی خورشید (ابعاد لایه ها در مقیاس صحیح نمایش داده نشده است)؛ داخلی ترین لایه، هسته است. پس از آن ناحیه تابشی واقع است که همانگونه که نشان داده شده است، انتقال گرما بروش تابش صورت می پذیرد. لایه پس از آن، پوش همرفتی است که روش انتقال گرما، بصورت همرفت می باشد و در نهایت فتوسفر واقع شده است که از روی زمین آن را می بینیم / طرح از : احسان سنایی

ابعاد هسته، بستگی به جرم ستاره دارد. برای مثال خورشید با قطری بالغ بر 1,391,000 کیلومتر یک ستاره عادی محسوب می شود. هسته خورشید، با قطر 278,000 کیلومتر، 20% از فضای مرکزی ستاره را اشغال کرده است. دما در این ناحیه به حدود 15,000,000 کلوین می رسد و واکنش های همجوشی به آسانی در جریان است؛ واکنش هایی که در هیچ کجای دیگر از خورشید رخ نمی دهند.
همانطور که می دانید، ستارگان بزرگتر و کوچکتری از خورشید هم وجود دارند. ستارگان بزرگتر، هسته های بزرگتر و داغ تری نیز دارند. دما در هسته بزرگترین ستارگان تا 18 میلیون کلوین نیز می رسد. در چنین هسته های نیز هیدوژن به هلیوم بدل می شود اما با فرآیندی متفاوت از خورشید؛ فرآیندی که چرخه CNO نامیده می شود.
کوچکترین ستاره ای که می تواند در هسته اش چنین واکنش هایی را آغاز کند، تنها 7.5% خورشید جرم دارد. پایین تر از این حد، دما بسیار پایین تر بوده و آنچه به دست خواهد آمد، یک ستاره نارس است؛ یک کوتوله قهوه ای (مطلب شماره 52). 

منبع : Universetoday

***

حلقه های اورانوس چگونه است؟

20 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 285)
همه ما با حلقه های زیبای زحا آشناییم. در واقع آنها را می توانید با یک تلسکوپ خانگی به آسانی ببیند. اما آیا می دانستید که اورانوس هم حلقه دارد؟

اورانوس و حلقه نازکش از دید چشمان تلسکوپ غول پیکر کک

حلقه های اورانوس برای نخستین بار در سال 1977 توسط گروهی از ستاره شناسان به نام های جیمز الیوت، ادوارد دونهام و داگلاس مینک کشف گردید. زمانیکه ویلیام هرشل انگلیسی برای نخستین بار در حدود 200 سال پیش اورانوس را دید، مشاهده حلقه ها را نیز گزارش کرد؛ اما احتمال صحت چنین گزارشی غیرممکن است چراکه حلقه های اورانوس بسیار تاریک و نازکند.
ستاره شناسان امروزه می دانند که این سیاره دارای 13 حلقه مستقل است. این حلقه های از فاصله حدود 38,000 کیلومتری از مرکز اورانوس شروع شده و تا 98,000 کیلومتری نیز امتداد یافته اند. بر خلاف حلقه های زحل که بسیار درخشان بوده و تا حد زیادی از یخ آب تشکیل شده اند ؛ حلقه های اورانوس بالنسبه کدرند و به جای اینکه در ساختارشان نشانی از غبار داشته باشند، به نظر می رسد که قطعات تشکیل دهنده حلقه ها از توده های بزرگتری با قطر تقریبی 0.2 تا 20 متر ساخته شده باشند و این یعنی قلوه سنگ، نه غبار! آنها همچنین بسیار نازکند و هر حلقه تنها چندین کیلومتر ضخامت دارد.
به نظر می رسد که حلقه های زحل بسیار جوانند و به زحمت سنشان به 600 میلیون سال می رسد. منشأ احتمالی آنها نیز قمرهای چوپانی است که بواسطه گرانش اورانوس از هم متلاشی شده اند و بقایای آنها مبدل به حلقه هایی به گرد سیاره شده است. این توده ها باز هم به یکدیگر برخورد کرده و ذرات کوچکتر و کوچکتری از آنها پدید آمد.  

منبع : Universetoday

***

چرخش سیاره زهره، چگونه است؟

19 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 284)
در بسیاری موارد، سیاره زهره دوقلوی زمین ماست. ابعاد، جرم، چگالی و ترکیبات شیمیایی این دو سیاره تقریباً مشابه است. البته دمای بسیار زیاد و فشار جوی بسیار شدید زهره است که تفاوت بارزی را ما بین آنجا و اینجا ایجاد کرده است! هر چند در یک مورد دیگر نیز تفاوتی وجود دارد و آن، چرخش زهره است: یک روز زهره، بیشتر از یک سالش بوده و جهت چرخش آن نیز در جهت مخالف است. 

تصویری از سیاره زهره تهیه شده در فیلتر بنفش و فرابنفش توسط کاوشگر گالیله. ناحیه سفید رنگ روی ابرها، بازتاب نور خورشید است (تصویر به منظور تشخیص آسانتر عوارض سیاره به رنگ آبی رنگ آمیزی شده است)

کلاس جغرافیا را به یاد بیاورید؛ زمانیکه چرخش وضعی و انتقالی زمین را تعریف می کردیم: هر بار زمین یک بار به دور محورش بچرخد، آن را چرخش وضعی؛ و هر بار زمین یک بار به دور خورشید بچرخد، به آن چرخش انتقالی می گوییم. از طرفی 243 روز طول می کشد تا زهره یک بار به دور خودش بگردد  و 255 روز تا یک بار چرخشش را به دور خورشید کامل کند. متوجه شدید؟! یک روز زهره از یک سال آن بلندتر است!
اگر به اندازه کافی عجیب نبود، این را نیز اضافه کنید: جهت چرخش زهره به دور خودش نیز برعکس است. اگر از بالا منظومه شمسی را بنگریم، سیارات در خلاف جهت عقربه های ساعت به دور خود می چرخند؛ به این معنا که نواحی شرقی این سیارات، زودتر از نواحی غربی روی نور خورشید را به خود می بینند. اما زهره برعکس همه است؛ او در جهت حرکت عقربه های ساعت به دور خود می چرخد.
اگر می توانستید بر روی سطح زهره بایستید، خورشید را می دیدید که از غرب طلوع کرده و پس از 116.75 روز، در شرق غروب می کند!
اما چرا جهت چرخش زهره برعکس است؟ ستاره شناسان معتقدند میلیاردها سال پیش، در اوایل تاریخ تشکیل سیارات؛ جسم بزرگی به زهره برخورد کرده است. با در هم آمیختگی تکانه زاویه ای مابین زهره و این جسم؛ امروزه زهره اینچنین رفتار عجیبی را از خود نشان می دهد. 

منبع : Universetoday

***

شارون؛ قمری در دوردست ها

18 مهرماه 1388 (مطلب شماره 283)
از زمان کشف پلوتو در دهه 30 میلادی، این سیاره کوتوله، جرمی تنها قلمداد می شد. اما زمانیکه در سال 1978 ستاره شناسی به نام جیمز کریستی قمری برای پلوتو کشف کرد؛ تعجب همگان برانگیخته شد. 

تصویری از پلوتو و شارون (راست) تهیه شده توسط تلسکوپ فضایی هابل

کریستی، تصاویر فوق العاده درشت و ناواضح تهیه شده از پلوتو را مورد بررسی قرار می داد که متوجه شد برآمدگی عجیبی گاه به گاه در دوسوی پلوتو مشاهده می شود. رصدهای بعدی مشخص کرد که قمری کوچکتر به گرد پلوتو می چرخد. شارون، با 1027 کیلومتر، در حدود نصف پلوتو قطر دارد. بر خلاف پلوتو که سطحی پوشیده از یخ نیتروژن و متان دارد؛ سطح شارون را لایه ای از یخ آب در برگرفته است.
ستاره شناسان اخیراً توده هایی از هیدرات های آمونیوم و کریستال آب در سطح این قمر یافته اند که نشان می دهد این قمر کوچک، همانند چند تا از قمرهای زحل، فعالیت یخ فشانی دارد. کشف شارون، کمک بزرگی به ستاره شناسان بود؛ چراکه با آن توانستند جرم پلوتو را به دست آورند. تعیین جرم یک جسم کیهانی بسیار سخت است؛ مگر اینکه جسم دیگری به دور آن بچرخد و با تحلیل مداری حرکت این اجسام، بتوان این عمل را انجام داد.
پلوتو و شارون، در قفل گرانشی با یکدیگر قرار دارند و همواره یک سمتشان به سوی همدیگر است. 6.387 روز زمینی طول می کشد تا یک بار شارون به دور پلوتو بچرخد. موضوع جالب دیگر نیز این است که به دلیل ابعاد بزرگ شارون، مرکز ثقل پلوتو و شارون در بیرون از خود پلوتو و در جایی مابین آنها قرار دارد! به همین دلیل گاه این سیستم را سیاره دوگانه می نامند. اما سرانجام در اجلاس سال 2009 اتحادیه بین المللی نجوم در کپنهاگ، شارون بعنوان یک سیاره کوتوله در نظر گرفته شد.
نام شارون، برگرفته از نام قایقران جهان زیرین در افسانه های یونان باستان است که مردگان را به آن سوی رودخانه اسفل منتقل می کند. پلوتو نیز در افسانه های روم باستان خدای جهان زیرین است.  

منبع : Universetoday

***

یک کهکشان حلقوی چیست؟

17 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 282)
ما کهکشان های مارپیچی (مطلب شماره 96) و بیضوی (مطلب شماره 134) را تاکنون شاید دیده باشیم؛ اما یکی از عجیب ترین گونه های کهکشانی، کهکشان های حلقوی اند. یکی از معروفترین نمونه های این کهکشان ها، "جرم هاگ" نام دارد که در سال 1950 توسط آرت هاگ کشف گردید؛ اما نمونه های دیگری نیز در آسمان وجود دارد.

جسم هاگ / عکس از تلسکوپ فضایی هابل

یک کهکشان حلقوی دقیقاً مشابه یک حلقه است. یک مرکز درخشان دارد و حلقه درخشانی از ستارگان داغ وآبی آن را احاطه کرده است؛ بدون آنکه فاصله مابین این مرکز و حلقه نورانی، از ماده درخشانی پر شده باشد.
ستاره شناسان معتقدند زمانیکه یک کهکشان کوچکتر دقیقاً از مرکز یک کهکشان بزرگتر عبور کند، نتیجه آنکه کهکشان بزرگتر تبدیل به یک کهکشان حلقوی می شود. فضای نسبی مابین ستارگان یک کهکشان بسیار زیاد است؛ بنابراین در حین برخورد کهکشان ها، هیچ دو ستاره ای به هم برخورد نمی کنند. در عوض، گرانش دوسویه تمامی اجزای هر دو کهکشان، آشفتگی های محسوسی را بوجود می آورد. در چنین شرایطی، گمان می رود همانند سنگی که در حوض آب بیفتد؛ کهکشان کوچکتر نیز موج شوک عظیمی را بصورت حلقوی در صفحه کهکشان بزرگتر ایجاد می کند که در لبه های کهکشان بزرگتر، مقادیر عظیمی ستاره سازی رخ می دهد.  

تصویری از کهکشان حلقوی AM 0644-741 که در چهاردهمین سالگرد نخستین مأموریت تعمیر هابل، توسط این تلسکوپ تهیه گردید

تغییرات بوجود آمده در ساختار گرانشی سیستم، به طور مؤثری بر مدار ستارگان کهکشان بزرگتر تأثیر گذاشته و مدارشان بزرگتر و بزرگتر می شود و دسته دسته در حلقه کهکشان جمع می شوند. این حلقه آبی رنگ، مدام به بیرون گسترش پیدا می کند و ستاره شناسان معتقدند تنها طی چند صد میلیون سال، این حلقه از هم متلاشی می شود و نهایتاً هسته درخشان کهکشان، لخت باقی می ماند. تاکنون در حدود 20 کهکشان حلقوی شناسایی شده است.

منبع : Universetoday

***

وستا؛ پرنورترین سیارک

16 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 281)
سیارک وستا (که وستا-4 نیز نامیده می شود)، دومین عضو بزرگ کمربند معروف سیارک ها مابین مدار سیارات مریخ و مشتری است. بزرگترین آنها سرس است (مطلب شماره 273) که چهار بار بزرگتر از وستاست. هنوز آن را بعنوان یک سیاره کوتوله نمی توان مد نظر قرار داد اما این موضوع بایستی در سال 2011 که مأموریت داون قرار است به ملاقات وستا برود؛ بار دیگر مورد بررسی قرار گیرد. وستا، نخستین ایستگاه داون است و در قرار است در اقدامی تاریخی در جریان یک مأموریت؛ به گرد دو جسم آسمانی (سرس و وستا) به چرخش درآید. 

تصویر توپوگرافیک وستا تهیه شده توسط تلسکوپ فضایی هابل (رنگ های گرمتر نشانه ارتفاع بیشتر و رنگ ها سردتر نشان ارتفاع کمتر است). دهانه برخوردی عظیم قطب جنوب وستا را می توان به خوبی تشخیص داد

وستا نخستین بار در 29 مارس 1807، توسط ستاره شناسی به نام هنریش ویلهلم اولبرس کشف گردید. این سیارک با ابعاد 578 در 458 کیلومتری اش، جرمی معادل 267,000,000,000,000,000,000 کیلوگرم دارد. ممکن است این مقدار جرم برای تشکیل شکل کروی آن کافی باشد (مطلب شماره 101)؛ اما دانشمندان تاکنون مدرکی برای اثبات کرویت وستا به دست نیاورده اند. به همین دلیل است که وستا را هنوز نمی توان مانند پلوتو و سرس، یک سیاره کوتوله به حساب آورد. وستا، هر 5.342 ساعت یکبار به دور خودش می چرخد و میل محوری آن نسبت به صفحه منظومه شسمی نیز 29 درجه است. دمای سطح آن نیز از 188- تا 18- درجه سانتیگراد متغیر است.
هر چند هنوز داون تصاویر نمای نزدیکی را از وستا به زمین مخابره نکرده است؛ اما تلسکوپ فضایی هابل، نشانه هایی از جریان گدازه های باستانی را بر سطح آن تشخیص داده است. به علاوه هابل موفق به تشخیص دهانه برخوردی غول پیکری نیز ر ناحیه قطب جنوب وستا شده است؛ گودالی آنقدر بزرگ که حتی تا گوشته وستا نیز نفوذ کرده است. گوشته، گمان می رود در ارتفاع 10 کیلومتری زیر پوسته باشد. چیزی بسیار عظیم الجئه بایستی به وستا خورده باشد تا چنین عارضه ای را شکل دهد. تأیید وجود گدازه های باستانی بر سطح وستا همچنین نظریه سرد و مرده بودن سیارک ها را باطل کرد.
گمات می رود که بخش وسیعی از شهابسنگ هایی که بر روی زمین سقوط می کنند؛ از وستا آمده باشند. به همین دلیل، یکی از چهار جرم بزرگ منظومه شمسی ماست که تاکنون نمونه هایی از آنها را در زمین به دست آورده ایم. بقیه، شامل ماه، مریخ و دنباله دار وایلد-2 است. قدر ظاهری وستا (مطلب شماره 48)، مابین 5.4 تا 8.5 متغیر است. در آسمانی پاک و تاریک، حتی با دوربین دوچشمی کوچکی می توان آن را دید. در برخی موارد نیز افرادی مشاهده آن را با چشم غیرمسلح گزارش کرده اند. 

منبع : Universetoday

***

آبهای زمین

15 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 280)
زمین، محتوی حدوداً 1.39 میلیارد کیلومتر مکعب آب است. از لحاظ جرمی نیز آب، در حدود 1,350,000,000,000,000,000 کیلوگرم از جرم زمین را تشکیل داده است. شاید خیلی زیاد به نظر برسد اما این مقدار تنها 2.3% از کل جرم سیاره ماست. اما هر چه آب در زمین است در سطح آن بوده و سیاره ما را آبی ساخته است: هر کس زمین را از فضا ببیند، از این ویژگی بخصوص سیاره ما آگاه خواهد شد. 

از آنجا که احتمالاً تاکنون حدس زده اید؛ اکثر آب زمین را می توان در اقیانوس ها یافت که از این میان 97.5% آن آب شور و تنها 2.5% از آن آب شیرین است. میانگین عمق اقیانوس های کل زمین نیز 3.8 کیلومتر بوده و عمیق ترین نقطه، شیار ماریانا در اقیانوس آرام با عمق 11 کیلومتر است.
اما این همه آب از کجا آمده است؟ دانشمندان معتقدند که به دلیل تشکیل زمین در فاصله نسبتاً  از خورشید، امروزه آب قادر است به طور مایع در این سیاره جریان داشته باشد. خط شبنم آب در منظومه شمسی ما، جایی بین مدار مریخ و مشتری است. دانشمندان گمان می برند که آب روی زمین، بعدها بوسیله برخورد دنباله دارها به اینجا منتقل شده است. دسته ای دیگر از پژوهشگران نیز معتقدند که آب، از گازهای متصاعد شده از سنگ ها آتشفشانی بوجود آمده است.
هر چه باشد؛ آب نقش حیاتی ای را در زنده بودن زمین ایقا می کند. هر جا که دانشمندان اثری از آب در زمین بیابند؛ حیات را نیز در آنجا خواهند یافت. چه در زیر یخچالی باستانی در جنوبگان، چه در چشمه های آب گرم و چه حتی در درون رآکتورهای هسته ای. آب، حلالی است که که به ترکیبات شیمیایی حیات، اجازه واکنش می دهد. به همین دلیل است که جستجوی آب، هدف اصلی اخترزیست شناسان است. نظریه ای می گوید اگر آب را در دیگر نقاط کیهان یافتید، بهترین فرصت برای کشف حیات است. 

منبع : Universetoday

***

بزرگترین قمر منظومه شمسی چیست؟

14 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 279)
گانیمد، با قطر 5268 کیلومتر (حتی بزرگتر از عطارد) بزرگترین قمر سیاره مشتری و در واقع بزرگترین قمر در کل منظومه شمسی ماست. از لحاظ نزدیکی به مشتری در بین اقمار قراوان این سیاره جایگاه هفتم را داراست و در جمع قمرهای گالیله ای (مطلب شماره 27)، جایگاه سوم را دارد. 

تصویری از قمر غول پیکر گانیمد / ناسا

به دلیل فاصله نسبتاً زیاد گانیمد از مشتری، این قمر آنچنان تحت فشارهای گرانشی شدید مشتری نیست. با این حال دانشمندان معتقدند که اقیانوسی از آب شور در عمق 200 کیلومتری قمر و در مابین لایه های یخی درونی آن وجود دارد.
بطور کلی، دو منطقه بارز بر سطح گانیمد وجود دارد: نواحی تاریک با گودال های برخوردی بسیار قدیمی که در حدود 4 میلیارد سال عمر دارند؛ و نواحی روشن تر که در آنها می توان آثار شکاف پوسته ای و رشته کوه ها را دید. گانیمد همچنین تنها قمر منظومه شمسی است که دارای یک مغناط کره منحصر به فرد است و دلیل ایجاد چنین مغناط کرده ای نیز احتمالاً حرکات همرفتی هسته آهن مذاب این قمر است.
مدار گانیمد، در رزونانس 4:2:1 با اروپا و یو قرار دارد. به این معنا که هر یک بار که گانیمد به دور مشتری می چرخد، اروپا 2 بار چرخشش را به دور مشتری کامل کرده و یو نیز 4 بار گردش مداری خود به دور مشتری را کامل می کند. بدین ترتیب، هیچگاه هر سه قمر در یک سوی مشتری هم خط نمی شوند.
مثل بقیه اقمار گالیله ای، گانیمد نیز در سال 1610 میلادی توسط گالیله کشف گردید (مطلب شماره 49). گانیمد، در اسطوره های یونان باستان نام ساقی خدایان و معشوقه زئوس، خدای خدایان یونان باستان بوده است. 

منبع : Universetoday

***

ماه شب چهارده چیست؟

13 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 278)
ماه بدر، زمانی شکل می گیرد که زمین، ماه و خورشید هم خط شوند؛ بطوریکه زمین در میانه قرار گیرد. در چنین شرایطی سیمای ماه، تماماً توسط نور خورشید روشن می شود. به طور دقیقتر، ماه کامل زمانی تشکیل می شود که طول جغرافیایی زمین-مرکزی ماه و خورشید، 180 درجه با هم اختلاف داشته باشد. عموماً در چنین شرایطی گفته می شود که ماه و خورشید در دو طرف مقابل آسمان قرار دارند. 

27.3 روز طول می کشد تا ماه یک دور به زمین بگردد. اما چون ماه نیز در همان جهتی که زمین به دور خورشید می چرخد؛ به دور زمین می چرخد، 2.2 روز دیگر نیز طول می کشد تا دقیقاً به محلی که یک ماه پیش در آسمان داشت، بازگردد. به همین دلیل است که فاصله زمانی بین دو ماه بدر، 29.5 روز است. ستاره شناسان به این بازه زمانی "ماه قمری" می گویند.
با این حال، در تقویم مسیحیان ماه فوریه 28 روزه است و چون این عدد کمتر از 29 روز مورد نیاز برای تکمیل یک ماه قمری است، در برخی سالها در ماه فوریه اصلاً نمی توان ماه بدر را مشاهده کرد. آخرین باری که چنین اتفاقی رخ داد، سال 1999 بود و رویداد بعدی نیز 2018 خواهد بود.
زمانی که ماه بدر است؛ درخشندگی آن در اوج قرار دارد. ستاره شناسان، درخشندگی ظاهری یک جسم آسمانی را با معباری موسوم به قدر ظاهری بیان می کنند (مطلب شماره 48). قدر ظاهری ماه بدر نیز 12.7- است. زمانیکه ماه نیمه است، این مقدار با 12 برابر کاهش، به 10- می رسد. مردمان باستان، به خوبی از چرخه هلالی ماه آگاهی داشته و می دانستند کی ماه، بدر می شود، چراکه روشنایی شب آنها وابسته به این چراغ طبیعی آسمان بود.
زمانیکه در یک ماه، دو ماه بدر دیده شود؛ به ماه بدر دوم "ماه آبی" می گویند. چنین رویدادی هر 2.7 یکبار رخ می دهد. 

منبع : Universetoday

***

انسلادوس؛ قمری از آتش و یخ

12 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 277)
انسلادوس، نام یکی از اقمار سیاره زحل است که برای نخستین در سال 1789 توسط ویلیام هرشل انگلیسی (کاشف اورانوس) مشاهده شد. این قمر، از لحاظ فاصله، با مداری به شعاع 238,000 کیلومتر از مرکز زحل، دوازدهمین قمر محسوب شده و از لحاظ ابعاد، با 504 کیلومتر قطر، در جایگاه ششم قرار دارد. 

قمر یخی انسلادوس متعلق به زحل، با 99% بازتاب نور، مقام پربازتابترین جرم منظومه شمسی را به خود اختصاص داده است. عکس از : مدارگرد کاسینی

زمانیکه کاوشگرهای ویجر برای نخستین بار در دهه 80 میلادی از نزدیکی زحل گذشتند؛ اطلاعات چندانی از انسلادوس به دست نبود؛ مگر اینکه می دانستیم بازتاب سطحی این قمر بسیار شدید بوده (مطلب شماره ) و بخش وسیعی از آن را یخ آب تشکیل داده است. تصاویر ویجر نشان داد که برخی مناطق این قمر، به شدت تحت بمباران شهابسنگی قرار گرفته؛ اما قسمت های دیگر کاملاً جوان و دستنخورده اند. این، معرف این موضوع بود که چیزی در حال بازسازی سطح قمر است.
کشفیات بسیار جذابی اما از رصدهای این قمر توسط کاوشگر کاسینی انجام شد. این فضاپیما، در جریان گذری از کنار انسلادوس در سال 2005، فوران عظیمی از یخ آب را در نیمکره جنوبی این قمر مشاهده کرد. رصدهای بعدی نشان داد که شکاف های وسیعی در نیمکره جنوبی وجود دارد که یخ آب از آنها فوران می کند. دانشمندان این مناطق را "راه راه های ببری" نامیدند. 

تصویری از فوران یخی قمر انسلادوس. عکس از کاوشگر کاسینی

برخی دانشمندان معتقدند که فرآیند تشکیل این فوران های مرموز، با فعالیت های زمین شناختی درون قمر ارتباطاتی دارد؛ بطوریکه این فعالیت ها انرژی آزاد کرده؛ لایه یخی زیرسطحی را گرم کرده و سرانجام مقادیر عظیمی از آب را به بیرون می فرستند. اما برخی دیگر معتقدند که فرآیندهای سرمایشی دیگر وجود دارد که با آنها می توان فوران های مشاهده شده را توجیه کرد و نیازی نیست فرض را بر فعال بودن قمر بگماریم.
دره و شیارهای متقاطع فراوانی در سطح انسلادوس وجود دارد. که البته دلیلی بر فعالیت های درونی این قمر است. 

منبع : Universetoday

***

دهانه وولف کریک کجاست؟

11 مهر ماه 1388 (مطلب شماره 276)
گودال غول آسای وولف کریک، در حاشیه بیابانی کوچک در غرب استرالیا واقع شده است. قطر آن 853 متر و عمقش 46 متر است. گمان می رود که در حین تشکیل، عمق آنها دو برابر میزان کنونی اش بوده اما به مرور زمان و در قرنها، شن آنرا پر کرده است. از ماده شهابسنگی که چنین دهانه ای را ایجاد کرده و احتمالاً با گلوله های رسی یافت شده در منطقه ارتباطاتی دارد؛ اطلاعات اندکی در دست است. این گلوله ها، از اکسید آهن ساخته شده و در حدود 250 کیلوگرم وزن دارند. دیواره های گودال، سنگی بوده و اغلب از جنس کوارتز است.

احتمال می رود که شهابسنگی که چنین دهانه ای را ایجاد کرده؛ نیرویی معادل 50,000 تن داشته و زمان برخورد را نیز دانشمندان کمتر از 300,000 سال پیش می دانند. تا سال 1947، کسی از وجود آن اطلاعی نداشت و در جریان یک نقشه برداری هوایی کشف گردید.
نام این گودال، از نام مکتشف و سیاح محلی، رابرت وولف آمده است. او، شهرک هالس کریک را بنانهاد و رودی را که از نزدیکی آن منطقه می گذشت را نیز کشف کرد؛ رودی که هم نام گودال وولف کریک است. به دلیل بستر آبی که در زیر خاک وجود دارد، درون گودال از سرسبزی بیشتری نسبت به اطراف برخوردار است. البته این آب، کاملاً متعفن و غیرقابل شرب است.
اطلاعات بیشتری از آنچه در اینجا نوشتم از این گودال در دست نیست. برخورد عامل این عارضه، مرگ و میر شدیدی را در دوره پلیستوسن (عهد چهارم زمین شناسی) ایجاد نکرده و تغییرات جهانی ای را نیز در پی نداشته است. دلیل بارز بودن آن نیز، قرار گرفتن آن در مکانی کاملاً دورافتاده است. بیابان پیرامون آن، بکر و دست نخورده است و تقریباً مورد بررسی و تحقیق نیز قرار نگرفته است. هنوز نواحی ناشناخته ای در زمین ما وجود دارد که انتظار رسیدن ما را می کشند؛ گودال وولف کریک، خود نشان دهنده این موضوع است.

منبع : Universetoday

***