15 مرداد ماه 1388 (مطلب شماره 218)
مرکز جهان ما کجاست؟ یکی از گیج کننده ترین جنبه های تئوری انفجار بزرگ (Big Bang) (مطلب شماره 33)، درک کردن این موضوع است که جهان ما مرکزیتی ندارد. البته، اگر انفجار بزرگ را همانند یک انفجار عادی بپنداریم، آنگاه نقطه بسیار ریز و کوچکی را متصور خواهیم شد که حقیقتاً انفجار از آنجا آغازیدن گرفت و همان نقطه نیز مرکز جهان ماست. برای مثال، اگر ترقه ای بترکد و تصاویر لحظه ای این انفجار را ثبت کنیم، آنگاه بیرونی ترین ترکش، مرز کل انفجار را مشخص می کند. با در نظر گرفتن جهت هر ترکش (چه دورترین ترکش و چه بقیه ترکش ها)، می توان دریافت که انفجار از کدامین نقطه آغاز شد و در نتیجه مرکز انفجار را اینچنین مشخص می کنیم. 

اگر براستی جهان ما از انفجاری بزرگ آغاز شد، مرکز این انفجار کجا بود ؟

بعلاوه؛ اگر همانند انفجارهای عادی، مرکزی برای انفجار بزرگ وجود داشت؛ آنگاه این نقطه مرکزی و تمامی نقاط پیرامون آن نسبتاً گرم تر از دیگر نقاط می بودند و این یعنی آنکه همچنان که از مرکز انفجار دورتر شویم، دماسنج ما، دماهای سردتری را نشان خواهد داد. هر چند زمانیکه دانشمندان حسگرهای دماییشان را به هر سو که نشانه رفتند، نتایج حاکی از آن بود که جهان بزرگ-مقیاس ما همگن است (دما بطور یکسان در همه جا توزیع شده است) و هیچ نقطه ای گرم تر از نقطه دیگر وجود ندارد. البته درست است که هر ستاره ای بسیار گرم تر از فضاهای دورتر از آن است، اما اگر به کهکشان های بسیاری نظری بیفکنیم (که بدین صورت تمامی ستارگان عضو آنها را نیز مد نظر قرار داده ایم) تصویری همگن از توزیع دما به دست می آید. اگر اینچنین باشد، اصولاً مرکز و یا خاستگاه انفجار بزرگ، وجود خارجی ندارد. اما چگونه چنین چیزی ممکن است؟ 

با در نظر گرفتن نقاط روی بادکنک بعنوان کهکشان های عالم، می توان دریافت که با باد کردن بادکنک، هیچ نقطه ثابتی را نمی توان یافت که همه نقاط از آن دور شوند (با در نظر گرفتن سطح دوبعدی بادکنک)؛ بلکه این همه نقاط هستند که در حال دور شدن از یکدیگرند. جهان ما نیز رفتاری مشابه دارد

قیاس معروفی که معمولاً توسط سخنرانان برای ساده سازی مفهوم عدم وجود مرکز برای جهان بکار می رود، رفتار نقاطی است که بر سطح خارجی یک بادکنک خالدار وجود دارند. تا آنجا که ما می دانیم، جهان در حال انبساط است. اگر نقاط سطح بادکنک را کهکشان فرض کنیم، همچنان که بادکنک را باد می کنیم و نقاط از هم دورتر و دورتر می شوند، خواهیم توانست انبساط جهان را تصور کنیم. البته در این مثال بایستی سطح دو بعدی بیرونی بادکنک را در نظر گرفت؛ چراکه اگر کل بادکنک در حال انبساط را در نظر بگیریم، آنگاه به آسانی می توانیم مرکز هندسی بادکنک را بعنوان مرکز انبساط و انفجار قلمداد کنیم. با در نظر گرفتن سطح دو بعدی بادکنک، می بینیم که در حین انبساط، هر نقطه از نقاط مجاورش دور می شود و هیچ تک نقطه ای را نمی توان بعنوان مرکز انبساط (که ثابت باشد و همه نقاط در حال دور شدن از آن باشند) در نظر گرفت.
اگر فرض کنیم که ما مورچگانی بر سطح بادکنک باشیم، آنگاه تمام نقاط پیرامونمان را در حال دور شدن از خود می بینیم و این مفهوم کلی انبساط کیهان است. برای فهم آسانتر در حالت سه بعدی، می توانید کیک کشمشی در حال پف کردنی را در نظر بگیرید که هر ذره آن در حال دور شدن از دیگری است، بدون آنکه مرکزی وجود داشته باشد. جهان ما نیز، در ساختاری پیچیده تر، رفتاری مشابه دارد. 

منبع : Universetoday

***